سایه روشن
اگر به خانه ی من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیاور
من به درماندگی صخره و سنگ، من به آوارگی ابر و نسیم 28 مهر 1389برچسب:, :: 22:16 :: نويسنده : سایه جون
28 مهر 1389برچسب:, :: 18:45 :: نويسنده : سایه جون
تک و تنها بودم اما تو رو تنها نميذاشتم چه سفرها با تو کردم چه سفرها تو رو بردم دم مرگ رسيدم اما به هواي تو نمردم دارم از تو مينويسم که نگي دوست ندارم از تو که با يه نگاهت زيرو رو شد روزگارم موقع نوشتنو وقت اسم گذاشتنا کسي جز تو نداشتم اسمي جز تو نميذاشتم من تموم قصه هام قصه توست حتي من به آرزوهات تو رو آخر ميرسوندم ميرسيدي تو من اما آرزو به دل ميموندم هي ميخواستم که بگم که بدوني حالمو اما ترس و دلهره خط ميزد خيالمو توي گفتن و نگفتن از چه روزايي گذشتم اونقده رفتمو رفتم که هنوزم بر نگشتم هر چي شعر عاشقونست من براي تو نوشتم توي جهنم سوختم اما مينوشتم تو بهشتم اگه عاشقونه گفتم عشق تو باعث شه اگه مردم تو بدون چه کسي وارثه شه 28 مهر 1389برچسب:, :: 8:2 :: نويسنده : سایه جون
و چه تلخ و غم انگیز است دور از تو بودن و برای تو گریستن ... ! ای کاش می دانستی بدون تو مرگ گواراترین زندگیست ... ! بدون تو و به دور از دستهای مهربانت زندگی چه تلخ و ناشکیباست ... ! چه زیباست بخاطر تو زیستن ... ثانیه ها را با تو نفس کشیدن ... زندگی را برای تو خواستن ... ! چه زیباست عاشقانه ها را برای تو سرودن ... ! بدون تو چه محال و نا ممکن است زندگی... ! چه زیباست بیقراری برای لحظه ی آمدن و بوئیدنت ... ! برای با تو بودن و با تو ماندن ... برای با هم یکی شدن ... ! کاش به باور این همه صداقت و یکرنگی می رسیدی ! ای کاش می دانستی مرز خواستن کجاست ...!!!! و ای کاش می دیدی قلبی را که فقط برای تو می تپد ... ! 28 مهر 1389برچسب:, :: 7:50 :: نويسنده : سایه جون دست خودم نیست
26 مهر 1389برچسب:, :: 12:17 :: نويسنده : سایه جون چه داستان غريبي دارد اشك 26 مهر 1389برچسب:, :: 11:51 :: نويسنده : سایه جون تو را چه می رسد ای آفتاب پاک اندیش؟
15 مهر 1389برچسب:, :: 19:48 :: نويسنده : سایه جون گفتم به دام اسیرم گفتا که دانه با من
15 مهر 1389برچسب:, :: 19:43 :: نويسنده : سایه جون موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان
|
||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||
![]() |